به نام خدا
نویسنده: خلیل منصوری
جنگ میان انسان و ابلیس، جنگ نرم افزاری است؛ هر چند كه به سبب گروه بندی هایی كه پس از همراهی گروهی از انسانها با ابلیس اتفاق میافتد، چهره دیگری از جنگ یعنی جنگ سخت نیز نمودار میشود. لذا شیاطین انسانی در دو جبهه جنگ نرم و سخت به مقابله با مومنان و اهل حق میآیند؛ اما هدف ابلیس و شیاطین بیش از آنكه هلاكت فیزیكی و دنیوی افراد باشد، هلاكت جانی آنهاست تا سعادت ابدی شان را به شقاوت ابدی تبدیل كند.
از آن جایی كه بخش عمده فعالیتها علیه بشریت از سوی خود بشر انجام میگیرد و بشر علیه بشر و به عنوان كارگزاران بی مزد و مواجب ابلیس عمل میكنند، خداوند به مسئله جنگ نرم ابلیس و شیاطین علیه انسانیت توجه خاصی را مبذول داشته و در این راستا سفارشهای بسیاری را همراه با تحلیل و تبیین و توصیف دشمنان بشریت و شیوههای آنان و نیز روشهای مقابله بیان كرده است.
نویسنده در این مطلب بر آن است تا گوشه هایی از این تحلیلها و تبیینها و توصیههای خداوند را در جنگ نرم بیان كند.
جنگ نرم، راهبرد اصلی شیاطین
هر چند تاریخ پر از گزارشهایی درباره جنگها و خونریزیهای میان بشر است و تاریخ مكتوب بشر، چیزی جز تاریخ جنگها و كشتار و غارتها نیست، ولی باید توجه داشت كه بخش اعظم تاریخ نانوشته بشر اختصاص به جنگ نرم دارد؛ زیرا اگر دولتها و اقوام به تسلط بر اقوام و ملتهای دیگر میاندیشیدند تا قومی را از صفحه روزگار نیست كنند تا ملتی را به بردگی بكشند، ولی بیشتر مردم جدا از دولتها و ملتها، به یك جنگ دایمی مشغول بوده و هستند كه مبتنی بر تسلط بر اذهان و قلوب میباشد.
خصومت میان بشر امری طبیعی است، زیرا در انسان صفات و ویژگیهایی است كه پیامد آن خصومت و درگیری و حتی خونریزی و كشتار است. چنانكه فرشتگان هنگام آفرینش حضرت آدم(ع) اعتراض میكنند كه این آفرینش جدید به سبب طبیعت خودش دست به خونریزی و كشتار خواهد زد و لذا بهتر است كه آفریده نشود تا زمین به جنایتكاری دیگر آلوده نشود. (بقره، آیه30)
خداوند نیز این اعتراض را میپذیرد، ولی به نكتهای اشاره میكند كه آفرینش آدم و بشر را معقول و نطقی میسازد. به این معنا كه انسان قابلیت هایی را داراست كه هیچ آفریدهای دیگر ندارد؛ زیرا انسان فراتر از موجودات معقول كه تنها توانایی تسبیح و تقدیس و تنزیه خداوند را دارند، میتواند مظهر تمامی اسماء و صفات الهی باشد و در مقام تشبیه گام بردارد و خلافت الهی را به عهده گیرد و متاله و ربانی شود و مظهر الوهیت و ربوبیت الهی گردد. از این رو با سجده، اطاعت خود را از خلافت الهی نشان دادند و پذیرفتند كه با همه نقصی كه بشر دارد، ولی به سبب مظهر بودن در الوهیت و ربوبیت، میتواند خلیفه خداوندی باشد. (بقره، آیات 31 تا 33)
بنابراین، اگر در آفرینش انسان مضار هست، ولی منافع آفرینش بیشتر از مضار اوست؛ پس با همه نقصی كه در این جنبه برای بشر است، ولی كمالات اوست كه انسان را در جایگاه اشرف آفریدهها مینشاند و موجب تكریم او میشود. (نساء، آیه70)
همین نقص طبیعی در بشر، دارای دو جنبه مثبت و منفی است؛ بدین معنی كه همان گونه كه فرصت رشد او را فراهم میآورد و زمینه انتخاب ارادی و اختیاری او میشود، همچنین فرصتی برای دشمن انسان فراهم میكند تا از راه این نقص بر او مسلط شود و سوگند و مدعای خود را راست كرده و تصدیق نماید؛ زیرا ابلیس كه به ظاهر خاكی انسان و نواقص او توجه داشته، انسان را شایسته خلافت ندانسته و از سجده پذیرش خلافت و اطاعت خودداری میكند و مدعی میشود كه من از انسان به سبب ظاهر ناری و آتشی ام برتر هستم و میبایست خلافت الهی به من برسد. از آن جایی كه این تكبر و استكبار از سوی ابلیس به معنای تمرد و طغیان و فسق نسبت به خداوند میباشد، از مقام قدسی خود هبوط میكند و همین هبوط، كینه انسان را در وی تقویت مینماید. پس هنگامی كه مهلت مییابد تا زمان مشخص و معینی زنده بماند، سوگند میخورد تا انتقام خود را از بشر بگیرد و همه را گمراه كند تا انسان نتواند متاله و ربانی شود و خلافت الهی را به عهده گیرد. (بقره، آیات 30 تا 37؛ طه، آیات120 تا 123، ص آیات 80 تا 83 و آیات دیگر)
ابلیس از آنجایی كه ناتوان از تصرفات فیزیكی است و تنها میتواند وسوسه كند (اعراف، آیه 20، طه آیه120، الناس آیه5) جنگ خویش را مبتنی بر جنگ نرم قرار داده است؛ ازسوی دیگر هدف ابلیس به بندگی كشاندن انسانهاست تا از بندگی خداوند به بندگی او متمایل شوند و او را معبود خود سازند، بنابراین كشتن و بردگی انسان برای او تنها یك مقدمه است نه یك هدف اصلی و راهبردی.
در جنگ نرم، ابلیس بر آن است تا به جای بردگی انسان را بنده خودسازند. ابلیس برای رسیدن به این هدف، كارش را از بندگی هواهای نفسانی آغاز میكند؛ زیرا شرایط درونی برای این بندگی فراهم است. پس كاری میكند تا انسان نخست بنده هواهای نفسانی شود (جاثیه، آیه23) و به جای مسیر تقوا و پیروی از الهامات الهی و وحی خداوندی، از الهامات و وحی فجوری، شیطان را پیروی نماید. (شمس، آیات 7 و 8؛ انعام، آیه 121)
پس هدف اصلی ابلیس، بندگی انسان و پذیرش ولایت شیطان است؛ اما این بدان معنا نیست كه ابلیس خونریزی و جنگ و كشتار را ناخوش دارد؛ زیرا این رفتار و اعمال موجب میشود تا انسان از خداوند و خلافت الهی دور شود و به ولایت شیطان نزدیك و در نهایت ابلیس را معبود خود قرار دهد؛ درحالی كه از عبادت شیطان منع شده بود. ولی در دام ابلیس گرفتار شده و او را معبود خود قرار داده است. (یس، آیه 60؛ كهف، آیه 50)
بشر علیه بشر در خدمت شیاطین
چنان كه گفته شد ابلیس به عنوان كافر جنی (كهف، آیه 50) تنها توانایی وسوسه را دارد. از این رو جنگ علیه انسان را در چارچوب جنگ نرم مدیریت میكند؛ زیرا بر آن است تا بر اذهان و قلوب حكومت كند و از این طریق مردم را به بندگی خود بكشاند و از راه كمالی متاله و ربانی و خلیفه شدن باز دارد. این گونه است كه میتواند مدعای خود را در زمینه ناتوانی بشر خاكی از خدایی و ربانی شدن به اثبات برساند و خود را در كلام خویش محق و صادق نشان دهد.
ابلیس برای اینكه بتواند مردم را به بندگی خویش بكشاند، از شیاطین جنی و انسی استفاده میكند. (سوره الناس) دراین میان انسان هایی كه گرفتار الهامات و وحی شیطانی و فجوری میشوند. (شمس، آیات7 و 8؛ انعام، آیه 121) پس از آنكه هواهای نفس خویش را خدای خویش قرار میدهند، در گام بعدی تحت ولایت شیطان میروند و به عنوان اولیای شیطان به جای اولیای الهی در میآیند. (كهف، آیه50)
بدین ترتیب اولیا و بندگان شیطان، جنگ سخت و نرم را علیه همنوعان خویش مدیریت میكنند و به كشتار مومنان میپردازند و حتی پیامبران را به قتل میرسانند و میكوشند تا مومنان را به اشكال گوناگون از راه راست خداوندی بیرون برده و گمراه سازند و به بندگی ابلیس و شیاطین بكشانند.
بنابراین، بشر علیه بشر به جنگهای گوناگونی اقدام میكند كه نسل و حرث و دین و ایمان مردمان را نشانه رفته است و تنها شماری اندك از بشر از دام ابلیس و شیاطین انسانی و جنی رهایی مییابد و بیشتر مردمان در هلاكت میافتند و بندگی و بردگی ابلیس و شیاطین را به جای بندگی خداوند میپذیرند.
در قرآن به شیوههای گوناگونی كه شیاطین در جنگ نرم به كار میگیرند، پرداخته شده كه از جمله آنها استهزاء، افتراء، تمسخر، تهمت، تكذیب، شایعه پراكنی و مانند آن است.
قرآن در بیان دامنه جنگ نرم، به این مطلب توجه میدهد كه دشمنان از همه شیوههای غیرهنجاری، غیرعقلانی، عقلایی و نیز غیراخلاقی برای رسیدن به اهداف خویش بهره میبرند؛ زیرا از نظر ایشان هدف وسیله را توجیه میكند. لذا پایبند هیچ امر و اصل عقلانی و اخلاقی و عقلایی نیستند. خداوند در آیاتی از جمله 21 سوره اعراف بیان میكند كه ابلیس برای اینكه به هدف خویش برسد و حضرت آدم(ع) را وسوسه كند به خداوند سوگند خورده است و این گونه است كه اولین سوگند دروغ به خدا، شكل گرفت.
پس هیچ عرصه ای نیست كه شیاطین در آن وارد نشوند و هیچ امری نیست كه شیاطین برای رسیدن به هدف پلید خویش از آن بهره نبرند.
گستره جنگ روانی، از ایمن سازی تا هجوم
از آن جایی كه حیطه جنگ نرم و ابزارها و روشهای آن بسیار گسترده است و از هیچ چیزی فروگذار نمی شود، انسان مومن میبایست در مقابله با دشمن خویش، ضمن حفظ محدودیتهای عقلانی، عقلایی و اخلاقی و شرعی، هوشیاری خود را تقویت كند و اجازه ندهد تا ابلیس و شیاطین بر اذهان و قلوب وی یا دیگران چیره شوند و در بینش و نگرش مردم تردید و تشكیك كرده و قلوب و دلهای مردم را مجذوب خویش كنند.
قرآن به سبب آنكه برنامه راستین رسیدن به مظاهر الوهیت و ربوبیت انسان و خلافت الهی است، نمیتواند توصیه به امور غیرعقلانی و غیراخلاقی كند، لذا بهره مندی از منكرات برای دست یابی به هدف ممنوع شده است و مومنان تنها در چارچوب معروف میتوانند به جنگ نرم بپردازند.
بنابراین، كار در جنگ نرم بر مومنان سخت تر و دشوارتر ولی میوه آن برای ایشان شیرین تر و پایدارتر است.
برای اینكه در جنگ نرم موفق باشیم، باید صبر و استقامت را در دستور كار قرار دهیم. هیچ شكی نیست كه صبر و استقامت میوه شیرین دانایی و آگاهی در كنار ایمان قلبی است. به این معنا كه هر چه شناخت انسان نسبت به حقیقت امری بیشتر و به منافع و آثار آن بهتر باشد، نسبت به حفظ و پاسداری آن حساس تر و قویتر میشود.
خداوند در داستان خضر و موسی(ع) به این نكته توجه میدهد كه انسان، صبر را زمانی پیشه خود میسازد كه نسبت به امری آگاهی و خبر داشته باشد، هرگونه جهل نسبت به امری میتواند واكنشهای منفی و عصبی را به دنبال داشته باشد حتی اگر این عمل از سوی پیامبری یا نماینده خداوند انجام گیرد.
هنگامی كه حضرت موسی(ص) خواهان همراهی با حضرت خضر(ع) میشود تا از دانش رشدی وی بهره برد، حضرت خضر به حضرت موسی گوشزد میكند كه چگونه میتواند بر كاری صبر و استقامت كند كه درباره آن دانشی و اطلاعاتی ندارد: و كیف تصبر علی ما لم تحط به خبراً چگونه بر چیزی كه احاطه علمی و آگاهی و خبری نداری صبر میكنی؟ (كهف، آیه 68)
در حقیقت صبر میوه شیرین آگاهی و دانایی و ایمان است. از این رو حضرت خضر به حضرت موسی میفرماید كه تو هرگز بر چیزی كه بر آن آگاهی و خبری نداری نمیتوانی صبر كنی و مقاومت نمایی. (كهف، آیه 67) و این مطلب را با واژه «لن» تایید میكند و میفرماید كه تو هرگز و ابدا نمیتوانی بر چیزی كه نسبت به آن جهل داری صبر پیشه كنی.
بنابراین، صبر و استقامت را میبایست در آگاهی و ایمان جست. لذا خداوند به مومنان فرمان میدهد تا برای مقابله با جنگ نرم دشمنان، خود را به سلاح دانش و ایمان مجهز كنند.
لزوم آگاهی بخشی به مردم از آموزههای دینی
اینكه در آیات قرآنی برای هر حكمی كه بیان میكند علت و فلسفه و حكمت آن را نیز به شكلی بیان میكند، از آن روست كه شخص با علم و آگاهی نسبت به حكم عمل كند و هرگاه با مشكلی مواجه شد با تمام وجود به دفاع و عمل نسبت به حكم الهی اقدام نماید.
پس در جنگ نرم اطلاع رسانی و آگاهی بخشی نسبت به اصول دین و شبهه زدایی میبایست در دستور كار قرار گیرد و مومنان باید با علم به آموزههای وحیانی قرآن واكسینه شوند تا بتوانند در برابر انواع و اقسام هجوم دشمن مقاومت نمایند و هرگونه تردید و تشكیك دشمن نسبت به آن آموزهها كارساز نباشد؛ زیرا دشمن نخست به اذهان مردم هجوم میآورد تا بنیادهای بینشی و نگرشی آنان را درهم ریزد و با تشكیك و تردیدافكنی، آنها را از ایمان آوری به مفاهیم وحیانی قرآن باز دارد.
وقتی فلسفه حكم و قانونی با تشكیك و تردید مواجه شد ایمان آوری به آن سخت میشود. اما هنگامی كه دانش كافی در اختیار فرد باشد و از مفاد و محتوای امری باخبر باشد، در آن صورت تردیدافكنیها كارساز نخواهد بود و تغییر نگرش و بینش رخ نمی دهد و قلوب به تردید نمیافتد. پس شخص به سادگی نسبت به آموزههای اسلامی و وحیانی دلبستگی خود را حفظ كرده و استقامت میورزد و این همان صبری است كه میوه شیرین دانایی و آگاهی و ایمان است.
همچنین هر گونه تكذیب و بازی منافقانه ایمان در آغاز روز و ارتداد در آخر روز (آل عمران، آیه 73) جهت تردیدافكنی در مسلمانان بی تاثیر خواهد ماند و كافران و دشمنان نمی توانند در این بازی بر مومنان پیروز شوند و در جنگ نرم موفقیتی كسب كنند؛ زیرا شناخت و معرفت ایشان به موضوع و اصول اسلامی و ایمان قلبی آنان، صبر و مقاومت و استقامتشان را چنان افزایش میدهد كه هرگونه جنگ روانی بیتاثیر خواهد ماند.
ضرورت تشریح روشهای دشمنان در جنگ نرم
بیان روشهای دشمنان در جنگ نرم از جمله بهره گیری آنان از تكذیب و اتهام و افتراء و تمسخر میتواند جامعه اسلامی را نسبت به جنگ روانی دشمن واكسینه نماید. لذا خداوند به پیامبر(ص) یادآور میشود كه دشمنان در طول تاریخ بشریت از این حربهها برای رسیدن به مقاصد خود بهره گرفته اند و نباید در دام این فریب بزرگ و بازی دشمن افتاد. (انعام، آیات 33 و 34؛ طه، آیات 133 و 135)
تذكر و یادآوری (انعام، آیه 147) در كنار پرسش از آگاهان (نحل، آیه 43) و اطلاع رسانی به مسئولان و رهبران جامعه (نساء، آیه 59) جهت از میان بردن موضوعات تشكیكی و مطالب القایی و نیز تحقیق و تفحص درباره اخبار منافقان و فاسقان (حجرات، آیه 6) از جمله راهكارهایی است كه خداوند به مومنان و رهبران میدهد تا در برابر جنگ نرم، خود را مسلح كنند و اجازه تخریب در اصول اعتقادی و مظاهر ایمانی خود ندهند.
تبری جستن و اظهار بیزاری از دشمنان و جدا كردن صف خودی از غیر خودی (یونس، آیه 41 و آیات دیگر)، اعراض از آنان (مزمل، آیه 11) و طرد گروههای داخلی فشار از منافقان از جمله راهكارهای دیگر است كه در قرآن به آن توجه داده شده است.
هدف از بسیاری از این برنامهها و به كارگیری این شیوهها جهت ایمن سازی جامعه و واكسینه كردن آن است كه خداوند توصیه میكند. اگر این كار در جامعه ایمانی و قرآنی انجام گیرد، جامعه در برابر جنگ نرم دشمنان ایمن میشود و آن گاه زمینه برای هجوم علیه آنان فراهم میآید، زیرا جامعه ایمانی ایمن سازی شده، این توانایی را دارد كه به جنگ نرم دشمنانی برود كه پایبند هیچ اصول عقلانی و عقلایی و اخلاقی نیستند و از همه شیوههای پست و فریب و دروغ بهره میبرند تا به اهداف پست و شوم خویش برسند.
سخن در بیان توصیههای قرآنی در حوزه جنگ نرم علیه شیاطین جنی و انسی بسیار است كه بیان همه آنها در این مقال نمیگنجد.