به نام خدا
اوانجليست ها معتقد به بازگشت مسيح هستند و به قدري زمان ظهور مسيح را نزديك مي دانند كه خود را براي نبرد آرماگدون آماده مي كنند. اوانجليست ها فرزندانشان را به موسسات مذهبي از جمله Jesus Camp (كمپ مسيح) مي فرستند تا در اين مراكز از نظر روحي، فرهنگي و نظامي آموزش ببينند تا براي كمك به مسيح (ع) آماده باشند؛ زيرا معتقدند كه مسيح در زمان فرزندان آن ها باز مي گردد. البته ما مسلمانان به عنوان دشمن اصلي آن ها هستيم و در واقع براي كشتن ما آموزش مي بينند. آنها معتقدند بوش از اولياي خدا و يا حتي نعوذبالله تجلي اوست و با حمله به عراق زمينه را براي ظهور مسيح آماده كرده است. نكته ي مهم اين كه 25 درصد آمريكايي ها يعني چيزي حدود 80 ميليون نفر اوانجليست هستند و معتقدند كه مسيح در اوايل هزاره ي سوم باز خواهد گشت و همين افراد براي قتل ما مسلمانان آماده اند.
صهیونیسم همیشه مترادف یهودیت نیست ، بلکه صهیونیسم به تفکری اطلاق می شود که اعتقاد دارد که ظهور مسیح بسیار نزدیک است و باید در جهت آن تلاش کرد.البته مسیحیان صهیونیست معتقدند که مسیح به زمین باز خواهد گشت ، اما یهودیان صهیونیست معتقدند که مسیح موعود در تورات ، همان مسیحی است که در آخرالزمان باز می گردد و مسیحی که ۲۰۰۰ سال قبل به دنیا آمد،پیامبر دروغین بود.صرف نظر از مطلب فوق در اکثر موارد هر دو گروه صهیونیست اعتقادات واحدی دارند.از جمله ی این اعتقادات، اعتقاد به تشکیل دولت یهودی در بیت المقدس، تخریب مسجدالاقصی و احداث معبد سوم سلیمان (ع) به جای آن و تشکیل دولت یهودی از نیل تا فرات می باشد. بنا به اعتقاد آنان بعد از انجام اعمال فوق ، مسیح به زمین باز می گردد و در جنگ نهایی آرماگدون به کمک مسیحیان و یهودیان صهیونیسم بقیه ی ملل جهان را از بین برده و پادشاهی ۱۰۰۰ ساله ی مسیح آغاز می گردد و یهودیان صهیونیسم نیز مسیحی می گردند.این مساله به عنوان راهبرد سیاسی کشورهای با حاکمیت صهیونیسم(اسراییل، آمریکا ، و تاحدی انگلستان) قرار گرفته و البته مطلبی است که برای عموم مردم این کشورها جنبه ی اعتقادی داشته ، اما برای سردمداران کشورهای مذکور به عنوان دستاویزی برای پیشبرد مقاصد شوم و شیطانی به کار رفته است.هر چند صحت این اعتقادات هم قویا ً مطرود است. برای آشنایی بیشتر با مطلب مذکور، به مقاله ی زیر که درباره ی صهیونیسم مسیحی(Evangelism ) است و از سایت موعود گرفته شده است ، توجه فرمایید. مقاله ی زیر به شکل کاملا ً تحقیقی به این مطلب برداخته و خواندن آن خالی از لطف نیست ، هر چند سطرهایی از آن نیاز به بازبینی و تصحیح دارد که انشاالله این مهم به زودی انجام خواهد شد:
تبليغات ديني و سياسي ايوانجليستهاي جنگ طلب در ايالات متحدة آمريكا
تحول و پيشرفت سريع در مخابرات در دگرگوني زندگي اجتماعي جوامع در قرن بيستم نقش بهسزايي داشته است و در اين عرصه، راديو و تلويزيون بيشترين نقش را ايفا نمودهاند. در ايالات متحده آمريكا، از آغاز پخش برنامههاي راديويي، اجراي برنامههاي ديني جزء لاينفك فرهنگ اين كشور گرديد. بعد از توسعة تلويزيون در اين كشور در دهه 1960م، مبلّغان مسيحي به راديو و تلويزيون روآوردند و هماكنون بيش از صد برنامة ديني مسيحي را به شكل سنديكا در اين كشور پخش ميكنند و جامعة آمريكا را از اين جهت بينياز كردهاند. در دهه 1980م با توسعة ايستگاههاي يو.اچ.اف.1 و ماهواره آنها توانستند برنامههاي تبليغي مسيحي را از راديو و تلويزيون در مناطق مختلف جهان پخش نمايند؛ بن آرمسترانگ، رئيس «انجمن ملي سخن پراكني ديني»2 اظهار ميدارد: «تلويزيون وسيلهاي اعجازآميز از جانب خداست كه با آن بايد انجيل را در سراسر جهان تبليغ نمود».
بقیه در ادامه مطلب